• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات عقل

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - کارکرد عقل در حوزه دين از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي و ابوبکر باقلاني
        فرزانه  مصطفي‌پور
        مقاله پيش‌رو، با استفاده از روش توصيفي تحليلي به بررسي کارکرد عقل در حوزه دين در انديشه کلامي قاضي عبدالجبار معتزلي و قاضي ابوبکر باقلاني پرداخته است. در همين راستا، رويکرد عقلاني هر دو، در تفسير قرآن و کارکرد عقل در حصول احکام شرعي دين، مورد مقايسه و بررسي قرار گرفته ا چکیده کامل
        مقاله پيش‌رو، با استفاده از روش توصيفي تحليلي به بررسي کارکرد عقل در حوزه دين در انديشه کلامي قاضي عبدالجبار معتزلي و قاضي ابوبکر باقلاني پرداخته است. در همين راستا، رويکرد عقلاني هر دو، در تفسير قرآن و کارکرد عقل در حصول احکام شرعي دين، مورد مقايسه و بررسي قرار گرفته است. حاصل اين بررسي نشان ميدهد آنچه اين دو را از هم متمايز ميکند بيش از هرچيز، رويکرد آنها در مواجهه باعقل و چند و چون نسبت آن با وحي است. بنابر اين تحقيق، قاضي عبدالجبار به عقل و استدلالهاي عقلي اصالت داده، همواره در فهم کلامي خود از دين، عقل را بعنوان ابزار شناخت بکار گرفته و حتي گاه در موارد تعارض حکم عقل با ظاهر آيات و روايات بي محابا، اولويت نخست را به عقل داده و براحتي به تأويل يا نفي اعتبار گزارههاي مخالف عقل پرداخته است. ترجيح نقل بر عقل و اولويت نص نازل شده اعم از قرآن، سنت و عمل صحابه، مهمترين اصل معرفت‌شناختي باقلاني است. با اين حال نظام فکري باقلاني، در واقع آغاز ورود کلام اشاعره به مقدمات عقلي بود که قواعد عقلي را تابع عقايد ميدانست و معتقد بود که ايمان به مفاد و مضمون آنها واجب است. زيرا اين ادله، متوقف بر عقايد مزبور است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - معنا و متعلق شهود عقلي در طرح اخلاق مشرقي ابن‌سينا
        ميرسعيد  موسوي‌كريمي؛ علي‌اكبر  عبدل‌آبادي محمد‌هاني  جعفريان
        نوشتار حاضر تعريفي از «شهود عقلي» بعنوان طرح معرفت‌شناسي اخلاقي ابن‌سينا در رسائل مشرقي ارائه ميدهد. به اين منظور، ابتدا معاني مختلف «شهود» مورد بررسي قرار ميگيرد و سپس، با تحليل نظام معرفت‌شناختي ابن‌سينا ذيل عناويني چون «بررسي مراحل کسب معرفت» و «بررسي مراتب گوناگون چکیده کامل
        نوشتار حاضر تعريفي از «شهود عقلي» بعنوان طرح معرفت‌شناسي اخلاقي ابن‌سينا در رسائل مشرقي ارائه ميدهد. به اين منظور، ابتدا معاني مختلف «شهود» مورد بررسي قرار ميگيرد و سپس، با تحليل نظام معرفت‌شناختي ابن‌سينا ذيل عناويني چون «بررسي مراحل کسب معرفت» و «بررسي مراتب گوناگون حدس» سعي ميشود تا بطور خاص مراد ابن‌سينا از شهود عقلي بيان گرديده و درنهايت با تطبيق تعريف وي از «شهود» با تعاريف موجود، تشابه و تفاوتهاي تعريف وي با ديگر انواع تعريفهاي موجود از «شهود» سنجيده شده و به تعريف جامع و مانع وي از شهود عقلي اشاره گردد. در قسمت دوم نيز با بررسي ويژگيهاي تعريف ابن‌سينا از شهود عقلي، متعلقات شهود عقلي، صفات خوب و بد اخلاقي نفس، قضاياي اخلاقي بديهي و کارهاي جزئي اخلاقي معرفي خواهند شد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - تحليل، نقد و بررسي آراء ناظر به «اسلاميت» فلسفه اسلامي
        منصور  ايمانپور
        يکي از پرسشهايي که امروزه در باب فلسفة اسلامي مطرح ميشود، اين است که منظور از فلسفة اسلامي چيست؟ و چرا اين فلسفه، در مقام واقع، بعنوان و وصفِ «اسلامي» متّصف گشته است؟ در پاسخ به اين پرسش، آراء مختلف و متضادي بيان شده است: برخي اين فلسفه را اساساً همان فلسفة يوناني دانست چکیده کامل
        يکي از پرسشهايي که امروزه در باب فلسفة اسلامي مطرح ميشود، اين است که منظور از فلسفة اسلامي چيست؟ و چرا اين فلسفه، در مقام واقع، بعنوان و وصفِ «اسلامي» متّصف گشته است؟ در پاسخ به اين پرسش، آراء مختلف و متضادي بيان شده است: برخي اين فلسفه را اساساً همان فلسفة يوناني دانسته و افزودن وصف عربي و اسلامي به آن را امري بيوجه دانسته‌اند. برخي ديگر، اين فلسفه را بجهت جانبداري از باورهاي اسلامي، به الهيات و کلام اسلامي تقليل و تحويل داده‌اند. لکن محققان و صاحب‌نظران زيادي هم هستند که به واقعيت و تحقق اين فلسفه و اسلاميت آن معتقدند. اين محققان به دو دستة بزرگ تقسيم ميشوند: برخي عنوان «اسلامي» را امري صوري و ظاهري قلمداد کرده و رشد و گسترش اين فلسفه در سرزمين اسلامي و بدست فيلسوفان مسلمان و تحت لواي حکومت اسلامي را علل نامگذاري آن به «فلسفة اسلامي» دانسته‌اند. دسته‌يي ديگر، وصف مذکور را ناظر و معطوف به محتواي اين فلسفه دانسته و ديدگاههاي متفاوتي در اين زمينه ارائه کرده‌اند. برخي از اين بزرگان بر اين باورند که چون بعضي از مسائل اين فلسفه، مأخوذ از تعاليم اسلامي است و برخي از آن نيز در خدمت اثبات بعضي از تعاليم دين اسلام است، ازاينرو اين فلسفه به صفت اسلامي متصف گشته است. برخي ديگر از اين محقّقان، باور مستدّل فيلسوفان اين فلسفه به وجود باريتعالي و توحيد ربوبي و تشريعي را براي اسلامي (بمعناي عام) ناميدن اين فلسفه،کافي ميدانند و بعضي ديگر، اين فلسفه را همان فلسفة نبوي و مأخوذ از کتاب و سنّت معرفي ميکنند. نوشتار حاضر پس از تشريح و تحليل ديدگاههاي مذکور، به اين نتيجه ميرسد که فلسفة اسلامي، مولود تعامل زندۀ فلسفه و تفکر يوناني و ايراني و فرهنگ و تمدن اسلامي است و اين فلسفه با التزام به موضوع و چارچوب و روش فکر فلسفي، از جهات مختلف، متأثر از جهانبيني و تعاليم اسلامي است و هرگونه حصرگرايي در اين زمينه و تمرکز به برخي جهات، مستلزمِ افتادن در دام مغالطة کنه و وجه خواهد بود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - کارکرد عقل در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي
        فرزانه  مصطفي‌پور حسين  هوشنگي سيدعباس  ذهبي
        نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشه‌هاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزاره‌هاي اخلاقي برمي‌آيد، ميتوان به سه رويکرد معرفت‌شناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفت‌شناختي، س چکیده کامل
        نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشه‌هاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزاره‌هاي اخلاقي برمي‌آيد، ميتوان به سه رويکرد معرفت‌شناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفت‌شناختي، سه مقوله، شناخت ارزشهاي پايه، حسن و قبح افعال، کشف احکام اخلاقي مبتني بر گزاره‌هاي پايه، در حوزه انگيزشي، دو گونه کاربرد عقل بعنوان منشأ الزامات اخلاقي و اساس مسئوليت انسان و در حوزه وجودشناختي، انتخاب ارادي و عقلاني بشر مورد بررسي قرار گرفته است. عقل در هرکدام از آنها، نقش و کارکرد اساسي و بنياديني داشته و برپايه استدلال عقلاني، احکام اخلاقي تبيين شده است. در زمينه کارکرد عقل در حوزه فهم دين نيز ابتدا صفات توحيد و عدل خداوند، بر مبناي استدلال عقلاني بررسي شده و سپس با تکيه بر اصول اعتقادي و محوريت عقل به تفسير آيات پرداخته و موارد معارض با عقل را با ذکر نمونه‌هايي از آن تأويل نموده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - عالم عقل و ماوراي عقل در انديشه عين‌القضات
        سيدمصطفي  شهرآييني ناهيد  نجف‌پور
        فلسفه در مقام دانشي که جلوة عقلانيت و انديشه‌ورزي است، با آموختن روش صحيح بکارگيري تفکر به انسان ميتواند او را از عالم حسيات که عالم تاريکي و ناداني است، برهاند. عالم حسيات در انديشه‌ عين‌القضات دنياي انسانهايي است که به شکل و شمايل انسان اما از حقيقت انسانيت بي‌بهره‌ان چکیده کامل
        فلسفه در مقام دانشي که جلوة عقلانيت و انديشه‌ورزي است، با آموختن روش صحيح بکارگيري تفکر به انسان ميتواند او را از عالم حسيات که عالم تاريکي و ناداني است، برهاند. عالم حسيات در انديشه‌ عين‌القضات دنياي انسانهايي است که به شکل و شمايل انسان اما از حقيقت انسانيت بي‌بهره‌اند؛ زيرا ايشان غافلانند و به‌دور از خرد و انديشه در عالم حيواني بسر ميبرند. به باور عين‌القضات، انسان با بهره‌مندي از عقلانيت ميتواند از وادي حس درگذرد و به عالم عقل و انديشه پاي بگذارد؛ به اين معنا که به آموختن علوم فلسفي و ديگر علوم سودمند بپردازد و صاحب خرد و عقلانيت گردد و با بهره‌مندي هرچه بيشتر از عقلانيت، از وادي عقل هم پار را فراتر نهاده و به وادي ديگري قدم نهد که عين‌القضات آن را «طور وراي عقل» مينامد. او رسيدن به اين مرتبه را از دو راه ممکن ميداند: الف) رياضت عقل، بدين‌معني که انسان بايد با همت‌گماشتن به علوم نظري همچون فلسفه به رياضت عقل بپردازد؛ ب) تربيت اراده که آدمي بايد براي تربيت اراده به تصفيه‌ باطن از اخلاق ناپسند بكوشد و با اهل ذوق همنشين گردد. در اين نوشتار ميکوشيم تا با نگاهي به سه وادي «حس، عقل و ماوراي عقل» از ديدگاه عين‌القضات، به نقش فلسفه و خردورزي چونان راهي براي راهيابي انسان به طور وراي عقل و رسيدن به بصيرت و معرفت که موجب سعادت اخروي است، بپردازيم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - پيشينه¬هاي سهروردي در قول به اعتباريت وجود
        محمود هدايت افزا زينب  بوستاني
        سهروردي در آثار برجسته خويش، با صراحت تام، به «اعتباريت وجود» رأي داده است. او که بدرستي از آثار فارابي و ابن سينا، «عروض خارجي وجود بر ماهيت» را نتيجه گرفته بود، ضمن نقد برخي عبارات سينوي، دلايل متعددي بر ديدگاه خويش اقامه کرده است؛ اما برخي اساتيد معاصر در مقام تحليل چکیده کامل
        سهروردي در آثار برجسته خويش، با صراحت تام، به «اعتباريت وجود» رأي داده است. او که بدرستي از آثار فارابي و ابن سينا، «عروض خارجي وجود بر ماهيت» را نتيجه گرفته بود، ضمن نقد برخي عبارات سينوي، دلايل متعددي بر ديدگاه خويش اقامه کرده است؛ اما برخي اساتيد معاصر در مقام تحليل عملکرد سهروردي، از پيشينه هاي وي در قول به «اعتباريت وجود» غفلت ورزيده و او را نخستين قائل به «اعتباريت وجود» دانسته اند. در پژوهش پيشرو، پس از گزارش اجمالي از دعاوي فارابي و ابن سينا در باب رابطة وجود و ماهيت در اشياء امکاني، موضع نقادانه سهروردي در قبال آنان تشريح گرديده و آنگاه سه پيشينه براي باور وي به «اعتباريت وجود» بيان شده است. پيشينه هاي پنهان سهروردي در اين مسئله، برخي مطالب بهمنيار و عمر خيام است که بدون ذکر نامي از آن دو، در ضمن دلايل اعتباريت وجود گنجانده شده و پيشينة آشکار او، متني به نقل از ابن سهلان ساوي در المشارع و المطارحات است. از آنجا که بخش فلسفة کتاب حکيم ساوي در دسترس نيست، بنحو دقيق نميتوان در باب کم و کيف تأثرات سهروردي از متفکران مذکور قضاوت نمود؛ اما بنابر مستندات موجود، اقتباسهاي متعدد سهروردي از آثار بهمنيار در ابطال «عينيت خارجي وجود»، امري ترديدناپذير است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - گذار از برهان آنسلم و دکارت به تقريري ديگر از برهان مفهومي بر وجود خدا
        امير  ديواني
        برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاق‌نظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهو چکیده کامل
        برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاق‌نظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهوم نشان‌دهندة خداوند، بمانند وجود خدا که با هر موجودي متفاوت است و نظير ندارد، با مفهومهاي ديگر در گذر مذکور متفاوت است و نظير ندارد. آنسلم به يک شکل و دکارت بشکلي ديگر، برهان مفهومي را تقرير کرده‌اند. صرف‌نظر از درستي يا نادرستي نقدهاي وارد شده بر اين دو برهان، نوشتار حاضر مفهوم ديگري را براي تقرير اين برهان مطرح كرده است که اگر شرايط لازم و کافي را داشته باشد، سريعتر و آسانتر به مقصد ميرسد. اين مفهوم ويژگيهايي دارد که در ميان آنها ويژگي کاشفيت و حکايت از واقع از اهميت بسزايي برخوردار است. مفهوم ياد شده عبارت است از مفهوم وجود؛ مفهوم معقولي که در طبيعت عقل قرار دارد و از هر مصاحبت با چيستي و نيستي فاصله دارد. پس از تقرير اين برهان، با جستجو در مکتوبات فيلسوفان مسلمان، از جمله ملاصدرا به اين نتيجه رسيديم که عباراتي از ايشان را ميتوان بر اين مقصود شاهد آورد. اگر اين برهان به ثمر نشسته باشد، توانايي عام عقل را در شناخت خداوند و نيز صفات خداوند از يک طرف و امکان تقرير جديدي براي پاره ‌يي از مقاصد عالمان حکمت و عرفان، از طرف ديگر را نشان ميدهد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - گونه¬شناسي عقلانيت دو حکيم رازي؛ تلاقي «عقلگرايي خودبنياد» زکرياي رازي با «عقلانيت وحياني» ابوحاتم رازي
        مهدی گنجور
        نسبت «خردورزي فلسفي» و «دينداري وحي باور» يا بتعبيري، گستره و کارکرد عقل در نسبت با وحي و سهم آن در هدايت و سعادت انسان، همواره يکي از مهمترين دغدغه هاي انديشمندان مسلمان بوده است. نوشتار حاضر با رويکردي مسئله محور و روش توصيفي ـ تحليلي، با بررسي دو سنخ متفاوت از انديشه چکیده کامل
        نسبت «خردورزي فلسفي» و «دينداري وحي باور» يا بتعبيري، گستره و کارکرد عقل در نسبت با وحي و سهم آن در هدايت و سعادت انسان، همواره يکي از مهمترين دغدغه هاي انديشمندان مسلمان بوده است. نوشتار حاضر با رويکردي مسئله محور و روش توصيفي ـ تحليلي، با بررسي دو سنخ متفاوت از انديشه ورزي فلسفي و ديني دو حکيم ايراني محمد بن زکرياي رازي(م.313هـ .ق) و ابوحاتم عبدالرحمن رازي(م.322 هـ .ق)، به تبيين نحوة تلاقي دو جريان فکر فلسفي و انديشه کلامي در قرن چهارم هجري پرداخته است. اهميت اين پژوهش از آنروست که در تناظر و گفتمان نزاع گونة اين دو سنخ از انديشه ورزي، رابطه بين عقل و وحي و نيازهاي متقابل فلسفه و دين به هم بهتر آشکار ميشود. گونه شناسي عقلانيت اين دو انديشمند و تبيين آراء و مواضع آنها در مسئله عقل و وحي، تساوي و عدم‌تساوي عقل در ميان انسانها و سهم خردورزي در سعادت شناسي اين دو حکيم رازي، از مهمترين مسائل و يافته‌هاي پژوهش حاضر محسوب ميشود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        9 - کانت و تاريخ فلسفه: چشم‌اندازها و نکته‌ها
        مسعود امید
        پرسش از تاريخ فلسفه و ديدگاههاي فيلسوفان درخصوص آن، از آن جهت اهميت دارد که مهمترين منبع فلسفه‌ورزي و دانش فلسفه، همانا تاريخ فلسفه است. جريان فلسفه جديد خواه در قالب عقل‌گرايي و خواه تجربه‌گرايي، عموماً بدون اظهار نياز به تاريخ فلسفه و موضوعيت دادن بدان و بدون منظري تا چکیده کامل
        پرسش از تاريخ فلسفه و ديدگاههاي فيلسوفان درخصوص آن، از آن جهت اهميت دارد که مهمترين منبع فلسفه‌ورزي و دانش فلسفه، همانا تاريخ فلسفه است. جريان فلسفه جديد خواه در قالب عقل‌گرايي و خواه تجربه‌گرايي، عموماً بدون اظهار نياز به تاريخ فلسفه و موضوعيت دادن بدان و بدون منظري تاريخي در باب آن شکل گرفته است؛ مثلاً دکارت براي تدوين فلسفه خويش تنها به ظرفيتهاي خودِ انديشنده و جهان ممتد نگريست. تجربه‌گرايان نيز با دَلو تجربه‌گرايي از چشمه طبيعت آدمي و جهان کيفيات و کميات به استخراج معرفت پرداختند. اما نزد کانت، هر چند آغازگاه کتاب نقد عقل محض تمرکز بر امکانات شناختاري سوژه است، ولي پايان بخش آن، عنوان تاريخ عقل محض ميباشد. حتي مطلع و برخي مضامين تمهيدات وي مشتمل بر چشم‌اندازها و نکته‌هايي در باب تاريخ ‌فلسفه است. بنابرين ميتوان گفت که وي نيم‌نگاهي به جريان تاريخ فلسفه نيز داشته است و حتي تدوين و تثبيت فلسفه خود را وامدار فهم ماهيت و تاريخ متافيزيک و علوم و درسها و عبرتهاي آن ميدانسته است. کانت دريافت که بدون نگريستن به تاريخ متافيزيک و ديگر علوم فلسفي و تجربي، درک ماهيت فلسفه و نيز انکشاف و اکتشاف فلسفي مقدور نيست. ظهور نظريه سوژه و کشف ماهيت استعلايي آن بدون لحاظ تاريخ فلسفه و علوم و داشتن منظري تاريخي در باب معارفِ نظام‌مند آدمي، مقدور نبود. البته نزد کانت با تاريخ فلسفه في‌نفسه سروکار نداريم، بلکه با تاريخ فلسفه‌شناسي سروکار داريم. بعلاوه، در همين حد هم نسبت تاريخ فلسفه‌شناسي يا منظر تاريخي به تعريف و تحديد و تعيين سوژه، از نوع معرفتزاي تقويمي نيست، بلکه ميتواند از سنخ کارکردي تنظيمي باشد. تاريخ فلسفه‌شناسي ميتواند در حکم يک اصل راهنما براي فهم و کار فلسفي باشد؛ ميتواند نشانه‌ها و ردپاي سوژه را نشان دهد ولي نميتواند في‌نفسه عهده‌دار تعريف يا تکوين آن باشد. اين امر به اين مبنا برميگردد که سوژه کانتي داراي وجه تاريخي است، اما نه آنکه تاريخمند باشد. به بيان ديگر سوژه، تاريخ‌شناس و منظردار و تاريخبند است، ولي نه تاريخمند. تاريخ فلسفه، شرط وقوعي سوژه است و نه شرط استعلايي آن. شرايط استعلايي سوژه، دروني است و در تعريف آن گنجانيده شده است و نه آنکه بيروني و تاريخي و عارض بر آن باشند. اين نوشتار متکفل پرسش از تأملات کانتي در باب تاريخ فلسفه است تا شايد از اين طريق اين وجه مهجور و مسکوت انديشه اين فيلسوف تا حدي مکشوف گردد. از اينرو اين نوشتار به مسائلي از قبيل معنا و تعريف تاريخ فلسفه، تاريخ فلسفه‌گرايي، پايان تاريخ ‌فلسفه، تمايز و تشابه با تاريخ علم، تقسيمبندي تاريخ فلسفه، نسبت فلسفه و تاريخ‌فلسفه، رابطه فلسفه تاريخ و تاريخ فلسفه و... از نظر وي ميپردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        10 - مفهوم‌شناسی و جایگاه «بهمن» در متون اوستایی و پهلوی بمثابه صادر اول در حکمت اشراقی
        حسن  بُلخاري قهي
        «اول ما خلق الله العقل» که در بسیاری متون اسلامی ذکر گردیده و توسط حکمای بزرگی چون شیخ‌اشراق و ملاصدرا (در شرح اصول کافی) مورد استناد و تأکید قرار گرفته، روایت مشهوری در متن احادیث اسلامی است و از آن روشنتر، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ چکیده کامل
        «اول ما خلق الله العقل» که در بسیاری متون اسلامی ذکر گردیده و توسط حکمای بزرگی چون شیخ‌اشراق و ملاصدرا (در شرح اصول کافی) مورد استناد و تأکید قرار گرفته، روایت مشهوری در متن احادیث اسلامی است و از آن روشنتر، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ». این معنا با رجوع و تطبیق با جایگاه عقل در حکمت یونانی که معادل وجود است، اهمیّت و جايگاه عظیمتری نیز مي‌يابد. شیخ‌اشراق بعنوان صدرالحکماء اشراقی چنانكه در رسالة فيحقيقة‌العشق (ص268) تصريح كرده، به این روایت مشهور وقوف داشته است. حال پرسش مقاله حاضر اينست كه با توجه به اين تصريح و نيز نصِّ صریح شیخ‌اشراق در حکمة‌الاشراق که خود را احیاگر حکمت ایران باستان نامیده (یا دستکم یکی از منابع اصلی حکمت خود را حکمت فهلویون دانسته) چگونه میتوان ردپای این بهره گرفتن از حکمت ایران باستان را در اندیشة او نشان داد؟ یکی از مهمترین حلقه‌های واسط میان حکمت او و حکمت ایرانیان، رجوع شیخ به جایگاه امشاسپندانی چون بهمن یا اردیبهشت در متون اوستایی و پهلوی و قرار دادن آنها بعنوان ارکان نظام نوری و وجودی در حکمت خویش است. در این میان، او بنا به قاعدة «الواحد لایصدر منه الا الواحد»، صادر اول از حضرت نورالانوار را نور اقرب و بنا به حکمت ایرانیان باستان، بهمن خوانده است. اما چه نسبتی میان بهمن و صادر اول وجود دارد؟ بویژه اگر این صادر در اندیشة اسلامی، عقل باشد. این نوشتار با رویکردی تاریخی و تحلیلی به فلسفة انتخاب بهمن بعنوان صادر اول در اندیشة شیخ‌اشراق پرداخته و بویژه بهمن را بعنوان ایزدِ خرد و دانایی، معادل عقل در احادیث اسلامی (بعنوان صادر اول) دانسته است که البته خود نشان از بینش و شناخت عمیق شیخ از حکمت ایران باستان دارد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        11 - شناخت عقلي و شهودي انسان نسبت به احد و احد نسبت به خود و غيرخود در فلسفه افلوطين
        اسدالله  حيدرپور کيائي
        مقاله حاضر تحقيقي است در اينباره كه براساس ديدگاه افلوطين آيا انسان ميتواند شناخت برهاني و استدلالي از احد داشته باشد يا خير؟ و آيا ميتواند توصيف و بياني از او ارائه بدهد يا خير؟ همچنين آيا انسان قادر به شناخت شهودي و حضوري از احد هست يا خير؟ احد نسبت به خود از چه نوع ش چکیده کامل
        مقاله حاضر تحقيقي است در اينباره كه براساس ديدگاه افلوطين آيا انسان ميتواند شناخت برهاني و استدلالي از احد داشته باشد يا خير؟ و آيا ميتواند توصيف و بياني از او ارائه بدهد يا خير؟ همچنين آيا انسان قادر به شناخت شهودي و حضوري از احد هست يا خير؟ احد نسبت به خود از چه نوع شناختي برخوردار است، شناخت عقلي برهاني يا شناخت عقلي شهودي؟ افلوطين بر اين باور است که انسان قادر به تفکر نظري و شناخت عقلي استدلالي از احد نيست و بدين‌سبب نميتواند توصيف و بياني از او ارائه نمايد ولي انسان در يک شرايط خاص قادر به شهود احد و دريافت حضوري او خواهد بود و بنحوي اتحاد با احد پيدا خواهد کرد. تفکر و انديشه استدلالي که در ذات خود ملازم با کثرت است در احد ذاتاً بسيط و محض راه ندارد، ازاينرو او بنحو شهودي خودآگاه است و چون مبدأ همه چيز است و همه چيز در او حضور دارند، بنحوي که از خود آگاه است از غيرخود نيز آگاه است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        12 - ماهيت شهود عقلي در طرح اخلاق مشرقي ابن سينا
        ميرسعيد موسوي‌کريمي عليرضا  صياد منصور محمدهانی جعفریان
        مشاء مورد بررسي اين مقاله، مشخص نمودن ماهيت رأي خاص بوعلي‌سينا در معرفت‌شناسي اخلاقي آثار مشرقي تحت عنوان «شهود عقلي» است. در بررسي ماهيت شهود عقلي، اين نوع شهود برحسب مؤلفه‌هاي تشکيل‌دهندۀ آن بررسي ميگردد؛ يعني در اينجا به مواردي توجه خواهد شد که ذيل عنوان «شهود عقلي»، چکیده کامل
        مشاء مورد بررسي اين مقاله، مشخص نمودن ماهيت رأي خاص بوعلي‌سينا در معرفت‌شناسي اخلاقي آثار مشرقي تحت عنوان «شهود عقلي» است. در بررسي ماهيت شهود عقلي، اين نوع شهود برحسب مؤلفه‌هاي تشکيل‌دهندۀ آن بررسي ميگردد؛ يعني در اينجا به مواردي توجه خواهد شد که ذيل عنوان «شهود عقلي»، بعنوان منابع کسب معرفت اخلاقي براي ابن‌سينا مطرح بوده و بنظر ميرسد که شهود عقلي از ترکيبي از آنها بوجود مي‌آيد. به اين منظور ابتدا به معرفي عناصر معرفتي موجود در شهود عقلي در رويکردي امروزين پرداخته و روشن ميکنيم که شهود عقلي از در کنار هم قرار گرفتن سه جزء معرفتي شهود، درونگرايي و عقل تشکيل شده است. در ادامه، نقش هرکدام از اين سه مؤلفه در کارکرد معرفتي شهود عقلي نزد ابن‌سينا مشخص ميگردد. سپس سعي ميشود تا با بيان نقش شهود در معرفت‌شناسي اخلاقي شهودگرايان معاصر، کارکرد خاص اين طرح معرفتي نزد معاصران بررسي گردد و با مقايسة نظريات ايشان با ابن‌سينا، بطور دقيقتر چيستي شهود نزد ابن‌سينا و نقش مؤلفه‌هاي تشکيل‌دهندۀ آن روشن شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        13 - اهداف تربیت عقلانی در اندیشه لوگوس محور هراکلیت
        مریم  براتی رضاعلی نوروزی
        هدف پژوهش حاضر دستيابي به راه‌حلهای کاربردی برای حل مسئلة هنجارشکنی جامعه‌ با بهره‌گیری از غايت‌شناسي تربیت عقلانی هراکلیت، فیلسوف پیشاسقراطی یونانی است. این پژوهش از نوع کیفی است که از روش استنتاج عملی فرانکنا بهره برده است. در این راستا، ابتدا آثار بجامانده از هراکلیت چکیده کامل
        هدف پژوهش حاضر دستيابي به راه‌حلهای کاربردی برای حل مسئلة هنجارشکنی جامعه‌ با بهره‌گیری از غايت‌شناسي تربیت عقلانی هراکلیت، فیلسوف پیشاسقراطی یونانی است. این پژوهش از نوع کیفی است که از روش استنتاج عملی فرانکنا بهره برده است. در این راستا، ابتدا آثار بجامانده از هراکلیت بررسی شد و مباحث مرتبط با موضوع استخراج گردید. در مرحلة بعد، بمنظور دستيابي به هدف غایی و اهداف واسطه‌‌يي تربیت عقلانی، یک باید آغازین بعنوان مقدمة قیاسی اول در نظر گرفته شد و سپس مبتنی بر یک گزارة واقعنگر فلسفی بعنوان مقدمة دوم قیاس عملی، نتيجة قیاس عملی که همان غایت تربیت عقلانی با اندیشة لوگوس‌محور هراکلیت است، استخراج گرديد. در انتها بر اساس این هدف غایی و مبناهای فلسفی دیگر، اهداف واسطه‌يي تربیت عقلانی هراکلیت استنتاج شد و مبتنی بر این یافته‌ها، راهکارهایی برای ایجاد فرهنگ هنجارپذیری در جامعة ایران مطرح گردید. نتایج پژوهش نشان میدهد که غایت تربیت عقلانی از دیدگاه هراکلیت، اتصال به لوگوس (عقل کلی) و شناخت آن است تا انسان بتواند قواعد و اصول عقل کلی را کشف كند و مطابق با آن حرکت نمايد و به کمال برسد. بر همین اساس میتوان گفت شناخت قوانین، نخستین هدف در راستاي حل مسئلة هنجارشکنی و سوق دادن بسمت جامعة آرمانی بر مبنای قوانین است. همچنین بر پاية اهداف واسطه‌يي تربیت عقلانی هراکلیت این نتیجه بدست می‌آید که برای ایجاد شناخت و عمل مطابق با هنجار، باید تربیت عقلانی در سه بُعد شناختی ـ شامل خودشناسی و درک و فهم اجتماعی ـ راهبردی ـ شامل مرجع مداری ـ و اخلاقی ـ شامل مبارزه با امیال و تخلق به اخلاق نیکو ـ حاصل شود تا بتوان بر مسئلة هنجارشکنی فائق آمد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        14 - ارزش فلسفۀ ‌اولی از منظر کانت و علامه‌ طباطبایی
        آرمین منصوری عباس ایزدپناه
        مقالة حاضر درصدد بررسی ارزش علمی فلسفة اولی از دریچة معرفت‌شناسی کانت و علامه طباطبایی است. کانت بعنوان فیلسوفی که جهتگیریهایش متأثر از علوم دیگر بوده و بسبب شرایط زمانه، تحت تأثیر دو مکتب تجربه‌گرایی و عقلگرایی قرار داشته است، سعي ميكند اختلاف میان این دو مکتب را حل كن چکیده کامل
        مقالة حاضر درصدد بررسی ارزش علمی فلسفة اولی از دریچة معرفت‌شناسی کانت و علامه طباطبایی است. کانت بعنوان فیلسوفی که جهتگیریهایش متأثر از علوم دیگر بوده و بسبب شرایط زمانه، تحت تأثیر دو مکتب تجربه‌گرایی و عقلگرایی قرار داشته است، سعي ميكند اختلاف میان این دو مکتب را حل كند و با تکیه بر قضایای ترکیبی‌ پیشینی به این اختلافات پاسخ میدهد و در نهایت با این مبنا که معرفت اولاً، از راه تجربة حسی حاصل میشود و ثانیاً، این معرفت فقط مختص پدیدارهاست، به این نتیجه میرسد که در عین اینکه متافیزیک نباید انکار شود، بلحاظ معرفت‌شناختی، امکان وجود گزاره‌های علمی فلسفة اولی وجود ندارد. اما علامه ‌طباطبایی با این مبنا که غیر از معرفت حسی، معرفت عقلی محض نیز قابل اثبات است و معرفت علاوه بر پدیدار شامل ذات هم میشود، فلسفة ‌اولی را چه بلحاظ روش برهانی آن و چه بلحاظ موضوع و مسائل آن، دارای ارزش معرفتی میداند و آن را در قلة تمام دانشهای بشری مینشاند و تمام گزاره‌ها و دستاوردهای آن را صددرصد یقینی و علمی قلمداد میکند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        15 - تحولات نظری در قوۀ وهمی در تطورات تاريخي فلسفۀ اسلامی
        محمد علی  اردستانی
        قوة وهمیه يكي از قواي اداركي جزئی باطنی نفس است که نقش بسزایی در شناختهای جزئی دارد بگونه‌يی که تنظيم و تعادل مناسبات زندگی بدون آن امکانپذیر نیست. فرا‌‌‌‌‌‌‌‌روي ادراکات اين قوه به فراسوي معانی، آن را در رأس قوای جزئی باطنی قرار داده است. این نوشتار با روش توصیفی‌ـ‌تحل چکیده کامل
        قوة وهمیه يكي از قواي اداركي جزئی باطنی نفس است که نقش بسزایی در شناختهای جزئی دارد بگونه‌يی که تنظيم و تعادل مناسبات زندگی بدون آن امکانپذیر نیست. فرا‌‌‌‌‌‌‌‌روي ادراکات اين قوه به فراسوي معانی، آن را در رأس قوای جزئی باطنی قرار داده است. این نوشتار با روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و سنجشی به بررسی تطور ديدگاههاي فيلسوفان اسلامی در اينباره پرداخته است. در این تطور، سه نظریۀ اساسی قابل شناسایی است. در نظریة فیلسوفان مشائی، هر نوع از ادراکات به مبدئی خاص اختصاص داده شده و از اینرو، قوة واهمه مستقل از دیگر قوا بشمار آمده و ادراکات در چهار نوع حسی، خیالی، وهمی و عقلی قرار داده شده است. صدرالمتألهین و علامه‌طباطبایی، هر یک بنوعی این نظریه را مورد نقد قرار داده‌اند. در نظریة صدرالمتألهین قوة واهمه به ساحت قوۀ عاقله ارتقاء یافته و در مرتبة عقل متنزل نشانده شده و ادراکات در سه نوع حسی، خیالی و عقلی قرار داده شده است. در نظریة علامه‌طباطبایی، قوة وهمیه ساقط شده و ادراکات آن به حس مشترک ارجاع داده شده و با اسقاط احساس، ادراکات حسی و خیالی و وهمی، نوعی واحد بشمار آمده و ادراکات در دو نوع قرار داده شده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        16 - مکتب افلاطونی میانه؛ معرفی و تحلیل آموزه‌های دینی و فلسفی
        محبوبه هادی‌نا
        مکتب افلاطونی میانه (Middle platonism) از مهمترین مکاتب فلسفی ـ دینی در سدۀ اول پیشامسیحی است که با داعیۀ احياي مكتب افلاطوني اصيل، شالوده‌يي از بنیادیترین آموزه‌های معرفتی و فلسفی آن روزگار را در نظام فلسفی خود دارد؛ آموزه‌هایي چون ذات باری واحد، خدای خالق، هبوط روح، م چکیده کامل
        مکتب افلاطونی میانه (Middle platonism) از مهمترین مکاتب فلسفی ـ دینی در سدۀ اول پیشامسیحی است که با داعیۀ احياي مكتب افلاطوني اصيل، شالوده‌يي از بنیادیترین آموزه‌های معرفتی و فلسفی آن روزگار را در نظام فلسفی خود دارد؛ آموزه‌هایي چون ذات باری واحد، خدای خالق، هبوط روح، معرفت عقلانی و نجات و رستگاری. با تأمل در آثار افلاطونیان میانه میتوان دریافت که مبانی فلسفی این مكتب بیش از هر چیز بر تفسير مجدد برخي آموزه‌هاي ديني ـ فلسفي مكاتب افلاطوني، رواقي، فيثاغورثي و گنوسی بنا شده است؛ چنانکه در آثار همة فیلسوفان این مکاتب، ردّپايی پررنگ از دغدغۀ تبیین مسئلة یگانگی و تعالی ذات باری‌تعالي، چگونگي خلق جهان و تبیین وجود شر در آن، ملاحظه میشود. بهمين دليل مبانی فلسفۀ افلاطونی میانی اساساً دینی است و موضوعاتی چون دوگانگی ذات الوهیت در دو مفهوم، خدای باری و فرازمند و صانع یا خالق جهان، دوگانگی خاستگاه روحانی و مادی انسان و هبوط روح، کیهان‌شناسی و ساختار مادی جهان و فرجام کار آن، فرجام‌شناسی با محوریت آموزۀ نجات و رستگاری انسان از طریق معرفت عقلانی، و در نهایت، مبحث اخلاقیات و تعریف چارچوبهای عملی آن برای رسیدن به کمال عقلانی که لازمۀ رستگاری است، شاکلۀ اصلی نظام و اندیشۀ فلسفی مكتب افلاطونی میانه را تشکيل داده است. نوشتار حاضر ميكوشد ضمن تبیین و تشریح آموزه‌های فلسفی افلاطونی میانه، با جُستاری تطبیقی، به تحلیل مبانی و چگونگی شکلگیری آنها در مقام یک مکتب فلسفی ـ دینی بپردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        17 - مطالعه انتقادی نظریه¬های قانون طبیعیِ عقل¬گرایان غربی در دوره جدید
        محمدحسین طالبی
        قانون طبیعی درمشهورترین تفسیرخود به معنای فرمان عقل درباره رفتارهای اختیاری بشربرای رسیدن به خوشبختی همیشگی است.پس ازسپری شدن دوره میانه وسپس عصرنوزایی، دوره جدیدتمدن غرب تاسه قرن، یعنی تا قرن بیستم میلادی و پیش از دوره پساتجدد ادامه داشت. مهمترین نماد دوره جدید تمدن غر چکیده کامل
        قانون طبیعی درمشهورترین تفسیرخود به معنای فرمان عقل درباره رفتارهای اختیاری بشربرای رسیدن به خوشبختی همیشگی است.پس ازسپری شدن دوره میانه وسپس عصرنوزایی، دوره جدیدتمدن غرب تاسه قرن، یعنی تا قرن بیستم میلادی و پیش از دوره پساتجدد ادامه داشت. مهمترین نماد دوره جدید تمدن غرب توجه به منزلت انسان و قرار دادن او در کانون اندیشه های علمی و فلسفی بود (اومانیسم). آموزه قانون طبیعی در دوره جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گرا و عقل گرا قرار گرفت. این مقاله درصدد مطالعه انتقادی آرای عقل گرایان دوره جدید و به ویژه در عصر روشنگری درباره آموزه قانون طبیعی است. پرسشی که این مقاله به آن پاسخ می دهد، عبارت است از: نظریه های عقل گرایانِ دوره جدید درباره قانون طبیعی چه کاستی هایی دارند؟ برای پاسخ دادن به این سوال افکار سه تن از دانشمندان عقل-گرای دوره جدید، یعنی منتسکیو، روسو و کانت که بیش از دیگر عقل گرایان در دوره جدید درباره قانون طبیعی نوشته اند، در سه گفتار جداگانه طرح و بررسی می شوند. منتسکیو قانون طبیعی را در چهار قانون خلاصه می کرد: میل به صلح، میل به تغذیه، میل جنسی و میل اجتماعی. مهمترین کاستی نظریه منتسکیو آن است که او قانون طبیعت را به جای قانون طبیعی بیان کرده است. روسو قانون طبیعی را منحصر به قوانین حاکم بر طبیعت مادی بشر می دانست. او عقل بشر را نادیده گرفت و رتبه انسان را به سطح یک حیوان تقلیل داد. کانت در تبیین و تعیین مصادیق قانون طبیعی ناکام ماند و فقط به ذکر برخی اوصاف کلی آن قانون بسنده کرد. روش پژوهش در این مقاله روش ترکیبی نقلی-عقلی-انتقادی است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        18 - بررسی و نقد دیدگاه اولیور لیمن در باره تعارض وحی و فلسفه
        علیرضا  اسعدی
        مسئله رابطه وحی و فلسفه یکی از مشهورترین مباحث در تاریخ فکر بشر است. در تاریخ اندیشه اسلامی نیز این مبحث از آعاز مطرح شده است و حتی خاورشناسان و نویسندگان تاریخ فلسفه غرب نیز به مسئله تعارض عقل و وحی در اسلام اهتمام ورزیده اند. از جمله اولیور لیمن (1950م-) خاورشناس قرآن چکیده کامل
        مسئله رابطه وحی و فلسفه یکی از مشهورترین مباحث در تاریخ فکر بشر است. در تاریخ اندیشه اسلامی نیز این مبحث از آعاز مطرح شده است و حتی خاورشناسان و نویسندگان تاریخ فلسفه غرب نیز به مسئله تعارض عقل و وحی در اسلام اهتمام ورزیده اند. از جمله اولیور لیمن (1950م-) خاورشناس قرآن پژوه و مفسر غربی فلسفه اسلامی در برخی آثار خود رابطه قرآن و فلسفه را بررسی کرده است. او هر چند نسبت به تاثیر تعالیم قرآنی در فلسفه اسلامی دیدگاه معتدل تری نسبت به بسیاری از خاورشناسان دارد و نقش تعالیم قرآن کریم را در شکل گیری فلسفه اسلامی پذیرفته است اما در مسئله تعارض وحی قرآنی با فلسفه و راه حل فلاسفه اسلامی برای آن، اظهارات تامل برانگیزی را مطرح کرده است. این مقاله با روش توصیفی انتقادی دیدگاه او را در این زمینه بررسی و نقد می کند و ضمن تبیین دیدگاه وی نشان می دهد که اولا تعارض تنها بین فهم عقلی فلسفی و فهم قرآنی بشری واقع می شود و انگاره تعارض وحی و فلسفه در میان خاورشناسان ناشی از قیاس اسلام و قرآن با مسیحیت و کتاب مقدس است. ثانیا برخلاف گفته اولیور لیمن راه حل فلاسفه اسلامی و از جمله ابن رشد، مستلزم فرودست انگاری قرآن و وحی نیست و متهم ساختن فلاسفه مسلمان به اموری همچون انکار علم الهی به جزئیات و یا معاد جسمانی و پیروی از ارسطو در باب نفس، به دلیل برداشت نادرست از بیان آنها توسط مخالفان فلسفه در جهان اسلام و یا خاورشناسان است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        19 - تأثیر آراء ابن‌سینا و فخر رازی بر نظریه ملاصدرا در مسئله تجرد نفس
        داود  محمدیانی
        موضوع تجرد نفس همواره یکی از مباحث مهم علم النفس در فلسفه اسلامی بوده و نظریات مختلفی در اینباره ارائه شده است. در این میان صدرالدین شیرازی بیشترین بحث را در این زمینه داشته و مدعی نوآوری در تجرد خیالی نفس است. نگارنده برآنست تا با بررسی آراء ابن‌سینا و فخر رازی، به نقد چکیده کامل
        موضوع تجرد نفس همواره یکی از مباحث مهم علم النفس در فلسفه اسلامی بوده و نظریات مختلفی در اینباره ارائه شده است. در این میان صدرالدین شیرازی بیشترین بحث را در این زمینه داشته و مدعی نوآوری در تجرد خیالی نفس است. نگارنده برآنست تا با بررسی آراء ابن‌سینا و فخر رازی، به نقد دیدگاه ملاصدرا بپردازد. اگرچه ملاصدرا مدعی است که پیش از او کسی این نظریه را ارائه نکرده، اما با مطالعۀ آثار ابن‌سینا و فخر رازی میتوان دریافت که این نظریه سابقه‌دارتر از آن چیزی است که ملاصدرا میگوید. کلام ابن‌سینا در اثبات تجرد نفس بسیار روشن است، اما در مسئله تجرد خیالی نفس با تردید همراه است. ابن‌سینا و ملاصدرا دو دلیل متفاوت برای اثبات غیرمادی بودن اقامه کرده‌اند، اما ملاصدرا افزون بر این، تجرد خیالی و فوق عقلی نفس را نیز اثبات کرده است. او برخی دلایل ابن‌سینا درباره غیرمادی بودن نفس را رد کرده است. مقاله حاضر به نقد این رویکرد و نگرش ملاصدرا میپردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        20 - پرسش از سازگاری برهان، عقل و شهود؛ تطور بنیانها
        قاسم پورحسن
        شالودۀ فلسفۀ فارابی و ابن‌سینا بر محور عقل استوار است و هرچه از ایندو فیلسوف دور میشویم، شهود و کشف، جای عقل فلسفی را میگیرد. مهمترین ویژگی مکتب اصفهان را آمیزش دو رهیافت عقلی و عرفانی دانسته‌اند. مدعای این مکتب، تلفیق وجه حکمي و برهانی با آموزه‌های دینی و بطور خاص اندی چکیده کامل
        شالودۀ فلسفۀ فارابی و ابن‌سینا بر محور عقل استوار است و هرچه از ایندو فیلسوف دور میشویم، شهود و کشف، جای عقل فلسفی را میگیرد. مهمترین ویژگی مکتب اصفهان را آمیزش دو رهیافت عقلی و عرفانی دانسته‌اند. مدعای این مکتب، تلفیق وجه حکمي و برهانی با آموزه‌های دینی و بطور خاص اندیشه‌های قرآني‌ـ‌روایی امامیه است. تمامي متفکران مکتب اصفهان به شرح و بسط جوامع حدیثی امامیه پرداخته یا تفسیری بر مبنای حکمت عقلی از قرآن نگاشته‌اند. رویکرد تفسیر رمزی و تمثیلی گرچه از ابن‌سینا رواج پیدا کرد اما شرح بر احادیث و جوامع روایی از ویژگیهای منحصر بفرد مکتب اصفهان است. این مشی تاکنون ادامه پیدا کرده و فیلسوفان برجستۀ پساصدرایی نیز اهتمام به تفسیر آیات و شرح روایات را بخشی جدایی‌ناپذیر از سنت فلسفی تلقی کرده‌اند. شاید در این میان تنها علامه طباطبایی استثنا باشد که تمایز این‌دو قلمرو را مورد توجه و تأکید قرار داده است. به‌هر روی، پرسش اساسی اینست که آیا مکتب اصفهان و در رأس آن، نظام فلسفی ملاصدرا، یک اندیشۀ فلسفی و برهانی است یا تابعی از اندیشۀ دینی بوده و مبنای برهان صرفاً برای دستیابی به تفکری از پیش صادق، بکار گرفته شده است؟ ملاصدرا و پیروانش به این معضل توجه داشته‌ و بر سازگاری این ‌دو شیوه تأکید نموده‌اند. پرسشهاي مهم در این بحث عبارتند از: 1ـ آیا باید روش برهان عقلی و منهج کاملاً دینی را متمایز و متفاوت تلقی کرد؟ 2ـ در صورت تمایز، کدامیک تابع دیگری است؟ 3ـ آیا در فلسفۀ ملاصدرا برهان عقلی، اصل است یا دفاع از شریعت و اندیشه‌های وحیانی؟ 4ـ امور عقلی که قابل اثبات و رد هستند و آموزه‌های شریعت که ردناپذیر و انکارناشدنی‌اند، چگونه قابل جمع میباشند؟ در این نوشتار کوشش خواهیم کرد تا نشان دهیم تلاش ملاصدرا برای ایجاد این سازگاری، چندان قرین توفیق نبوده و مجبور شده یا دست از برهان عقلی بشوید یا دین را مورد تأویل عقلی قرار دهد تا سازگاری را امکانپذیر نماید. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        21 - مطالعة انتقادی نظریه¬های قانون طبیعیِ عقلگرایان دوره جدید با تأکید بر دیدگاههای منتسكيو، روسو و كانت
        محمدحسین طالبی
        از میان تفاسیر متنوع قانون طبیعی، پرطرفدارترین آنها عبارتست از اينكه «قانون طبیعی، فرمانهای عقل عملی دربارة رفتارهای اختیاری بشر در همة زمینها و زمانهاست که بشر با اطاعت از آنها به خوشبختی همیشگی دست می یابد». آموزة قانون طبیعی در دورة جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گ چکیده کامل
        از میان تفاسیر متنوع قانون طبیعی، پرطرفدارترین آنها عبارتست از اينكه «قانون طبیعی، فرمانهای عقل عملی دربارة رفتارهای اختیاری بشر در همة زمینها و زمانهاست که بشر با اطاعت از آنها به خوشبختی همیشگی دست می یابد». آموزة قانون طبیعی در دورة جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گرا و عقلگرا قرار گرفت. مراد از «عقل» در اندیشة عقلگرایی دورة جدید، عقل حسابگر بود که عقلگرایان آن را ابزاری برای رسیدن به آرزوهای مادی و غیرمادی (اخلاقی) خویش میدانستند. سه فیلسوف عقلگرای عصر روشنگری که در آن زمان بیش از دیگران دربارة آموزة قانون طبیعی بحث و نظر داشته‌اند، عبارتند از: منتسکیو، روسو و کانت. در این مقاله پس از بیان گزارشی مختصر از مباحث و نظريات آنها در مورد قانون طبیعی، به ارزیابی اين ديدگاهها بترتيب ذيل پرداخته شده است. در گفتار نخست، منتسکیو با طرح يك افسانة خودساخته معتقد است كه پیروی از میل طبیعی، بشر را به خوشبختی میرساند. این پیروی در نگاه او، مفاد قانون طبیعی است. مهمترین نقد بر نظریة قانون طبیعی منتسکیو آنست که او قانون طبیعی را با «قانون طبیعت» خلط کرده است. در گفتار دوم، روسو برخلاف منتسکیو، اعتقاد دارد كه قانون طبیعی مبتنی بر عقل نیست، بلکه در غرایز و احساسات بشر ریشه دارد. اشكال اساسي اين ديدگاه، نگرش مادی روسو به طبیعت بشر است و همين باعث شده که انسان در نظر او، در سطح یک حیوان فروكاسته شود. سرانجام، در گفتار سوم به بررسي انتقادی قانون طبیعی در اندیشة کانت پرداخته شده است. بنظر وي، قانون طبیعی با قانون طبیعت تفاوت دارد. كانت بر این باور است که ماهیت قانون طبیعی دو ویژگی دارد: جهانشمولی (کلیت) و درونی (باطنی) بودن. با اینهمه، او هیچیک از مصادیق قانون طبیعی را بیان نکرده و در ارائة تبييني كامل براي این آموزه موفق نبوده است. این ناکامی ريشه در نظام معرفتیِ فلسفة کانت دارد که بر مبناي آن، عقل عملی و فرامين آن (يا همان قانون طبيعي) را بايد غیرمستدل و غیرقابل اعتماد دانست. كانت معتقد است مباحث مربوط به امور غیرمادی و حتی جواهر مادی، مباحثی جدلی هستند، و نه برهانی. روش تحقیق در این نوشتار، همانند هر مطالعة انتقادی دیگر، روش ترکیبی نقلی ـ عقلی است. در این روش، ابتدا ديدگاههاي اين سه فیلسوف عقلگرای دورة جدید دربارة قانون طبیعی نقل شده و سپس بکمک برهان و استدلال عقلی، بررسي و ارزيابي شده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        22 - نقد دیدگاه اليور لیمن درباره تعارض وحی و فلسفه
        علیرضا  اسعدی
        مسئلة رابطة وحی و فلسفه یا نزاع عقل و دین از مشهورترین مباحث چالش‌برانگیز در تاریخ اندیشة اسلامی است که از صدر اسلام تاکنون در میان دانشمندان بزرگ اسلامی، اعم از شیعه و اهل سنت مطرح بوده و بتبع آن به حوزة مطالعات اسلامی خاورشناسان نیز راه یافته است. اليور لیمن (1950م) خ چکیده کامل
        مسئلة رابطة وحی و فلسفه یا نزاع عقل و دین از مشهورترین مباحث چالش‌برانگیز در تاریخ اندیشة اسلامی است که از صدر اسلام تاکنون در میان دانشمندان بزرگ اسلامی، اعم از شیعه و اهل سنت مطرح بوده و بتبع آن به حوزة مطالعات اسلامی خاورشناسان نیز راه یافته است. اليور لیمن (1950م) خاورشناس، قرآن پژوه و مفسر غربی فلسفة اسلامی در برخی آثار خود رابطة قرآن و فلسفه را بررسی کرده است. او با اتخاذ موضعی معتدلتر نسبت به بسیاری از خاورشناسان، ضمن اذعان به سازگاری وحی و فلسفه با یکدیگر، نقش تعالیم قرآن‌کریم را در شکلگیری فلسفة اسلامی پذیرفته است اما در تحليل اصل تاریخی تعارض و ارزیابی راه‌حل فلاسفة اسلامی، نکاتي تأمل‌برانگیز مطرح کرده است. این مقاله با روش توصیفی ـ انتقادی، به تبیین و نقد دیدگاه او پرداخته و نشان میدهد: که اولاً، تعارض تنها بین فهم عقلی فلسفی و فهم قرآنی بشری واقع میشود و انگارة تعارض وحی و فلسفه در میان بسیاری از خاورشناسان ناشی از قیاس اسلام و قرآن با مسیحیت و کتاب مقدس است. ثانیاً، برخلاف گفتة اليور لیمن راه‌حل فلاسفة اسلامی و ازجمله ابن‌رشد، مستلزم فرودست انگاری قرآن و وحی نیست و متهم ساختن فلاسفة مسلمان به اموری همچون انکار علم الهی به جزئیات و یا معاد جسمانی و پیروی از ارسطو در باب نفس، بدلیل برداشت نادرست از بیان آنها توسط مخالفان فلسفه در جهان اسلام یا خاورشناسان است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        23 - روش نظام‌مند خواجه‌نصیرالدین طوسی در مواجهه با منتقدان فلسفة اسلامی
        حسام الدین مؤمنی شهرکی
        خواجه‌نصیرالدین طوسی را میتوان در شمار برترین مدافعان فلسفۀ اسلامی در دوران غربت تفکر و فلسفه‌ورزی دانست. او با تلاشها و حمايتهاي علمي و فلسفي خود، مانع از خاموشی چراغ اين اندیشة اصيل شد. خواجه‌نصيرالدين براي دفاع از فلسفۀ اسلامي در برابر منتقدان آن، از روشي نظام‌مند به چکیده کامل
        خواجه‌نصیرالدین طوسی را میتوان در شمار برترین مدافعان فلسفۀ اسلامی در دوران غربت تفکر و فلسفه‌ورزی دانست. او با تلاشها و حمايتهاي علمي و فلسفي خود، مانع از خاموشی چراغ اين اندیشة اصيل شد. خواجه‌نصيرالدين براي دفاع از فلسفۀ اسلامي در برابر منتقدان آن، از روشي نظام‌مند بهره برده كه موجب تحول بنیادین در روند فلسفه و کلام اسلامی شد. پژوهش حاضر با استفاده از راهبردهاي توصیفی، تحلیلی و استدلالی و روشهای اسنادی، تحلیل منطقی و قیاسی، بدنبال تبیین نظام علمي‌ـ‌دفاعي خواجه‌نصير در مواجهه با منتقدان فلسفۀ اسلامی است. یافته¬های اين تحقیق نشان میدهند که شاخصه‌های روش نظام‌مند وی عبارتند از: تبيين عدم تعارض میان فلسفه و دین، گفتگو با ساير اندیشمندان، شرح فلسفة سینوی، نقد آراء مخالفان و منتقدان فلسفه، ترکیب فلسفة مشائی و اشراقی، نشان¬دادن کاربرد فلسفه با ارائة کلام فلسفی، رویکرد عقلی و بدون غرض‌ورزي در شرح و نقد، و رعایت اخلاق در نقد. نتایج پژوهش حاکی از آنست که عقل فلسفی و رويكرد عقلانی خواجه، اساس و محور اصلي نظام علمی‌ـ‌دفاعی است. پرونده مقاله